- پتک زدن
- پتکدار
معنی پتک زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرکتی که ورزشکاران هنگام شنا کردن در آب یا در هوا انجام میدهند معلق زدن
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
زدن کسی با دست یا چوب یا شلاق
معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن
جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
سوت زدن صفیرزدن
мигать
blinzeln
мигати
mrugać
piscar
sbattere le palpebre
parpadear
cligner des yeux
knipperen
กระพริบตา
berkedip
पलक झपकना
למצמץ
まばたきする
눈을 깜박이다
göz kırpmak
kutikisa macho
পলক মারা
پلک جھپکنا
یک بار دود سیگار وغلیان و چپق وچیزی بدهان و گلو در کشیدن یک بار دود دادن سیگار و چپق و قلیان و غیره کشیدن دود کشیدن با نفس عمیق سیگار را کشیدن
دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)